۲۷ اردیبهشت شخصیت افراد را از شعارها، آرزوها و اهدافشان بشناسید
به قلم استاد مخدومی
هر سه این کلمات در زندگی ما وجود دارند و ما گاهی به جای یکدیگر آنها را به کار میبریم در صورتی که کاملا با هم متفاوت هستند و در شخصیت های مختلف شکل های متفاوتی به خود میگیرد.
✔شعار
شعار چیزی است که نه برایش کاری میکنیم نه اصلا میشود کاری برایش کرد!
مثل اینکه بگویید من هرگز در زندگیام خودخواهی نکردهام و نمیکنم! من میخواهم تمام کتاب های دنیا را بخوانم، من میخواهم تمام کودکان گرسنه دنیا را سیر کنم و …
چه کسانی شعار میدهند؟
افراد تنبل و ضعیفی که احساس کمبود توجه دارند! بله این افراد کمبود توجه دارند و سعی دارند با تعیین اهداف اغراق آمیز و کوچک شمردن اهداف بقیه توجه ها را به سوی خودشان بکشانند.
از این افراد معمولا این صحبتها را درباره بقیه میشنوید:
خودش را مسخره کرده!
که چی بشه!
حالا کار بزرگی هم نکرده!
خوب هنر کرده! اگه راست میگه…،
آدم وقتش رو برای این چیزا تلف نمیکنه و …
این افراد اراده و پشتکار به ثمر رساندن کاری را ندارند به همین خاطر یک هدف دور و دراز و دست نیافتنی برای خودشان تعیین میکنند که عذاب وجدان بیکاری خودشان را خاموش کنند و اگر هم کسی به آنها خرده گرفت از شعارهای ارزشمند شان برای آنها میگویند و اینکه چقدر اهداف بقیه در مقابل این کارهای بزرگ بی ارزش است. از این افراد حرکات اغراق آمیز زیاد و بی ثباتی میبینید، مثلا چند ماه به تمام نمایشگاههای هنری میروند و بقیه کار ها مثل دورهمی و شوخیهای دوستانه را پوچ میدانند و از آنها دوری میکنند، بعد از مدتی احساس افسردگی میکنند و به جمع دوستان بازمیگردند، مدتی بعد رو به سوی ورزش میآورند و تمام کسانی که ورزش نمیکنند را انسانهای بی ارزشی میدانند و …
آنها دائم به صورت افراطی و اغراق آمیز از این سو به آن سو میروند و در دلشان یا آشکار بقیه را انسانهای پوچی میدانند. این افراد نمیتوانند در روابط عاطفی نیز موفق باشند چرا که دائم دیگران برایشان بی ارزش هستند، ممکن است طرف مقابلشان مثل یک انسان عادی بخوابد، غذا بخورد، کار کند، تفریح کند و … اما آنها میگویند تو اگر آدم درست حسابی بودی مثلا باید نام نویسندگان معروف دنیا را میدانستی! اما نکته اینجاست که خودشان هم این را نمیدانند. بنابراین کسی نمیتواند در ملاکهای بلندپروازانه آنها جا بگیرد.
✔آرزو
آرزو چیزی است که میشود برایش کاری کرد اما ما نمیکنیم!
مثلا میگوییم دلم میخواهد ادامه تحصیل بدهم، بیشتر کتاب بخوانم، ورزش کنم، کارهای عقب افتادهام را انجام دهم، پولدار شوم و ….
همه این کارها قابل دست یافتن هستند اما دنبالش نمیرویم
چه افرادی آرزو میکنند و کاری برایش انجام نمیدهند؟
افرادی که رگههایی از افسردگی و اضطراب در آنها به چشم میخورد. فرق این افراد با دسته اولی که شعار میدانند این است که به جای بی ارزش کردن دیگران خودشان را بی ارزش میکنند و دنیا را پوچ میدانند.
این افراد هم تنبل هستند اما تنبلیشان مانند دسته اول از کمبود توجه و خودشیفتگی نیست بلکه از افسردگی و ناتوانی در تعیین اهداف است.
معمولا این افراد در سختیها و فشارهای زندگی و چند شکست ریز و درشتی که داشتند روحیهشان را از دست دادهاند و تسلیم شدهاند. گاهی این افراد تحصیلات خوبی دارند و برای آن تلاش هم کردهاند اما معمولا چون در جامعه نتیجه زحماتی که برای تحصیل شان کشیدهاند را ندیدهاند عقب نشینی کردهاند.
بیشتر از این که مانند دسته اول درگیر دیگران و تحقیر آنها باشند درگیر خودشان و مشکلات شخصیشان هستند، گاهی روحیه دارند و میخواهند همه چیز را از نو شروع کنند اما چند روز بیشتر طول نمیکشد و عقب میروند. مشکل این افراد این است که از جامعه و دیگران توقع بالایی دارند و انتظار دارند برای کوچکترین تلاش آنها ستایش شان کنند و وقتی این اتفاق نمیافتد نا امید میشوند.
این افراد دوست دارند اتفاقات خوب خیلی سریع خودشان را نشان دهند و صبر زیادی برای به ثمر رسیدن تلاششان نمیکنند. کمتر حال و حوصله دیگران را دارند و در 30 سالگی تازه مسائل عاطفی برایشان جدی میشود اما حوصله تلاش برای آنهم ندارند و دوست دارند بهترین کیس جلویشان سبز شود و بی دردسر همه چیز جور شود. چون همان طور که گفتیم این افراد تنها آرزو میکنند نه عمل.
✔هدف
هدف چیزی است که هم میشود کاری برایش کرد هم ما داریم برایش کاری میکنیم!
تا دست به کار عملی نزنیم تنها فقط آرزو کردیم!
وقتی یک دفتر بلند بالا میآورید و اهدافتان را مینویسید تا زمانی که عملی برایش انجام ندادید برنامه ریزی هدفمند نکردید تنها آرزویش را کردید.افرادی که هدف دارند و در حال تلاش برای رسیدن به آن هستند از سلامت روان بالایی برخوردارند. معنی این حرف این نیست که اینها مانند دسته دوم شکست نخوردهاند، برعکس بارها شکست خوردهاند اما دوباره شروع کردهاند. این افراد به جای اینکه مثل دسته اول موفقیت دیگران را تحقیر کنند از آنها الگوبرداری میکنند و وارد یک تلاش و رقابت سالم میشوند.
برعکس افراد دوم که انتظار موفقیت یک شبه داشته دارند و با هرشکست از پا در میآیند . اهدافشان را به صورت کوتاه مدت و بلند مدت تنظیم و از موانع یکی پس از دیگری عبور میکنند. انسانهای مثبتی هستند،
با اینکه شرایط بد را میبینند اما کمتر غر میزنند و سعی دارند به جای انداختن تقصیر گردن دولت و خانواده و جامعه و فقر راه حل را پیدا کنند.
در روابط عاطفی و دوستانه منطقی عمل میکنند. اگر کسی همخوان با اهدافشان باشند را میپذیرند و سعی میکنند مشکلات کوچک رابطه را حل کنند و سریع همه چیز را بهم نمیریزند.
نکته مهم این است که اگر شما جزء دسته اول و دوم باشید میتوانید به راحتی خودتان را وارد دسته سوم کنید!
در آینده در مورد رهایی از شعار زدگی و آرزو و شیوه صحیح هدف گذاری بیشتر صحبت خواهیم کرد.
لعیا فروتن
نوشته شده در ۱۰:۱۴h, ۲۹ اردیبهشتعالی بود
علی
نوشته شده در ۱۰:۱۶h, ۲۹ اردیبهشتمن ادمی ام که کلی برنامه دارم اما نمیدونم چطور میتونم به اهدافم برسم .
بارها اهدافم رو نوشتم ولی اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم
drmakhdoumi
نوشته شده در ۰۵:۱۳h, ۰۱ خردادسلام خیلی ممنون از نظرتون . شما می تونید مقالات ما را در مورد آموزش اولویت بندی امور و هدفگذاری مطالعه فرمایید . تشکر
آناهیتا عنایتی
نوشته شده در ۱۰:۱۸h, ۲۹ اردیبهشتچقدر این مقاله به من کمک کرد بفهمم تفاوت شعار و هدف و ارزو رو .
عالی بود مثل همیشه